آب نما و استخر در باغهاي ايران يكي از ضروريترين عناصر ايجاد باغ بوده است. استخر باغهاي قديمي داراي عمق زياد و چندين فواره بودهاند از جمله بزرگترین استخری که برای باغ شاهگلی تبریز در زمان آق قویونلوها و همچنین استخر باغ بزرگ هزار جريب كه در دوره صفويه در اصفهان احداث شد و پانصد فواره داشت.
در ايران باستان آب پيامآور روشنايي و پاكي به شمار ميرفت و از ارزش زيادي برخوردار بود. شايد به علت اينكه ايران كشوري كمآب بوده، اين مايع حياتي بين ايشان قدر و منزلتي والا داشته است. آب در نزد ايرانيان نه تنها براي رفع نيازها مورد استفاده قرار ميگرفته، بلكه از لحاظ معنوي و روحي نيز تاثير بسياري داشته است. آب با قابليتهاي مختلف خود مانند حيات، تازگي، درخشندگي، پاكيزگي، رونق و رواج روشنايي، سكون و آرامش و تحرك، احساسهاي متفاوت در روح و روان انسان گذارده است. به همين دليل همواره در مكانهايي كه ساخته دست بشر هستند، به صورتهاي مختلف براي خود جا باز كرده است. اين مساله در رابطه با مكانهايي مانند پارك يا باغ بيشتر چشمگير است. زيرا عنصر آب به عنوان يكي از زيباترين زمينههاي ديد و يكي از موارد تكميلي فضاي سبز مورد استفاده قرار ميگيرد. البته در اين مكانها وجود آب براي پاكيزگي محل و آبياري درختان و گلها يا استفاده براي سرويسهاي بهداشتي، ضروري و پراهميت است.
در سدههاي گذشته ايرانيان باغها را بيشتر در زمينهاي شيبدار احداث ميكردند و با ايجاد پلكان در مسير آب، جريان ملايم آب، تند و پر سر و صدا ميشد.
اصليترين عاملي كه همواره به باغهاي ايراني حيات ميبخشيد، آب جاري بود كه در چهارباغها، جويبارها و جويهاي كمشيب و مارپيچي به حركت در ميآمد و هواي باغ را مطبوع و دلپذير ميساخت. در باغهاي تزييني كه به حوضها ميپيوست، جدول ها معمولا با سنگ و آجر ساخته ميشد. در كف آبنماها و بيشتر جاهايي كه آب در جريان بود، اغلب تخته سنگي با تراش سفيدرنگ يا با طرحهاي مختلف كار ميگذاشتند كه به موج آب، جلوه زيبايي دهد.
باغهاي قديمي ايران اغلب در مناطق گرم و خشك و كمآب ساخته شدهاند و دليل احداث آنها در چنين مناطقي، وجود چشمههاي طبيعي و يا كاريز است. وسعت هر باغ بستگي به حجم و مقدار آب موجود براي آبياري آن دارد. باغهاي شهرهاي خشك و كويري به علت گرمي هوا در تابستان، همواره اهميت خاصي داشتهاند كه از آن جمله باغهاي كاشان را ميتوان نام برد. باغ فين كاشان كه از باغهاي معروف دوره صفويه، زنديه، قاجاريه و همچنين زمان ما است به علت وفور آب چشمه سليماني و حوض و استخر و فوارههاي فراوان و درختان كهنسال و عمارتهاي تاريخي، همواره جزو معرف ترين و پرجاذبه ترين باغهاي كشور ما بوده است.
در باغهاي ايراني، براي ايجاد محيطي آرام، خنك و پرسايه، چارهاي جز احداث جويهاي آب در طول تمام باغ نبوده است و معمولا اين جويها در تقاطعها به حوضچه تبديل ميشدند. آب از جويها كه اغلب از حوضخانه عمارت باغ آغاز و در فاصلههاي منظم با استفاده از شيب طبيعي زمين با تكرار آبشارها به داخل حوضچهها روان ميشد.
آبنما كه از ضروريترين عناصر ايجاد باغ محسوب ميشد، بيشتر در مقابل عمارت باغ احداث ميشد و بعد اصلي آن در جهت طول ساختمان و به شكلهاي مستطيل، مربع، چند ضلعي و دايره بود. گاهي در داخل عمارتهاي باغهاي قديمي نيز آبنما ساخته ميشد كه در اصطلاح به آن محل، حوضخانه ميگفتند. ساكنان باغ در روزهاي گرم تابستان، به ويژه هنگام نيمروز، در كنار آبنما به آسايش ميپرداختند.
آب و روانشناسي
انسان مجموعهاي است پيچيده از روح و ذهن و جسم. همانگونه كه جسم آدمي به غذا نيازمند است، ذهن و روح او نيز طالب عناصري است كه به او آرامش ببخشد. در جامعه شهري كه ساختمانهاي بلند و خيابانها و زندگي ماشيني همه جا را احاطه كرده است، جلوههاي زيبايي و هنر، بهترين پناه براي روح خسته و آرامشطلب آدمي است.
امروزه در شهرها شاهد عناصري با بافت سخت مثل بتن و ... به جاي عناصر طبيعي (پوشش گياهي) هستيم. لذا بايد با بهكارگيري عناصري كه بافت نرم دارند، گوشه عزلت و زيبايي فراهم كرد تا به روان انسان آرامش بخشيد. اين مكانها ميتوانند پاركها و باغهاي شهري باشند. آب يكي از اين عناصر به شمار ميرود و چه در حالت سكون و چه در حالت حركت نوازشدهنده روح انسان است. حركت و موسيقي آب، در جلوهگري بيشتر فضاي سبز نقشي در خور توجه دارد. ميتوان آب را به صورت جويبار و چشمه براي نقاط آرام و بي سر و صدا و به صورت آبشار و فوارههاي بزرگ براي نقاط پرازدحام و شلوغ طراحي كرد.
آب و انعكاس
سطح آب ساكن، با انعكاس نور مانند آينه عمل ميكند و پديده هاي اطراف خود را با چرخش 180 درجه نمايش ميدهد، همچنين انعكاس پوشش گياهي در آب و تابش نور خورشيد روي گياهان آبزي موجود روي آب، تصوير زيبايي براي بيننده به وجود ميآورد. آب در حال حركت نيز منعكسكننده امواج نور در فضاست؛ مانند نوري كه از يك جويبار روان روي برگ درختان منعكس ميشود.
آب و تاثير آن در كاهش درجه حرارت و افزايش رطوبت:
آب در پاركها و باغها به هر يك از صور مختلف، خود به نحوي در متعادل كردن درجه حرارت هوا، تامين رطوبت نسبي براي گياهان و ايجاد طراوت، موثر است. مجموعه اين عوامل از يكنواختي و خشكي محيط ميكاهد.
طراحي آب در سبكهاي مختلف:
جذابيت آب از ديگر عناصر موجود در پارك بيشتر است. آبنما عنصري است كه اگر در پاركها خوب و كامل طراحي شود. تركيب مناسبي ايجاد مينمايد و اگر به طور صحيح مورد استفاده قرار نگيرد. باعث ضايع شدن شيوه طراحي خواهد شد. براي احتراز از بروز چنين مشكلاتي بايد با احتياط عمل كرد.آبنماها را ميتوان به دو صورت منظم يا غيرمنظم طراحي كرد.
منظم (Formal) _ منظور از طراحي منظم، دادن شكل كاملا هندسي به آبنماها و آبراهههاست. اين نوع آبنماها وقتي در يك چشمانداز كه به شيوه منظم طراحي شده است، قرار گيرند، بهترين نماي خود را نشان ميدهند. اشكال به حالت قرينه و كلاسيك به كار ميروند. چشمهها و مجسمهها شكل مشخصي دارند و مواد به كار رفته، سنگ و بتنهاي صاف و منظم است. البته از فايبرگلاس هم در اندازههاي دلخواه و به فرم منظم ميتوان استفاده كرد. آبنماهاي منظم وقتي كه داراي لبه برجسته باشند، جذابيت بيشتري دارند. چرا كه نشستن روي لبه برجسته استخر جالب است و از طرفي براي كودكان امنيت دارد. در باغها و پاركهاي كوچك شهري، بهتر است كه آبنما به شيوه منظم طراحي شود.
غيرمنظم (Informal) - آبنماهاي غيرمنظم ميتواند از اجسام قالبريزي شده و ظروف با اشكال غيرهندسي و خيالي و يا سنتي ساخته يا به فرم آزاد با پيروي از آبگيرهاي طبيعي طراحي شود. در اين صورت آبنماها داراي گوشههاي راست و ديوارهاي عمودي و حاشيههاي منظم و دستساز نيستند. يا دست كم در ظاهر اين طور به نظر ميآيند. براي ساخت آنها، بيشتر از سنگ و خاك و گياهان بومي استفاده ميشود. براي ايجاد آبنماهاي طبيعي بايد فضاي كافي وجود داشته باشد. پس از مشخص شدن سبك طراحي پارك، مساحت و فرم استفاده از آب (جاري - ساكن) تعيين ميشود. وسعت كل آب بستگي به مساحت پارك و شرايط اقليمي منطقه دارد.
در مناطقي كه آب و هواي خشك دارند، بايد پرش آب (فواره، آبشار) بيشتر باشد. در صورتي كه براي آب و هواي مرطوب، ريزش و پرش آب حتيالامكان بايد كمتر شود. در مناطقي مثل تهران بهتر است حدود 25درصد از مساحت كل پارك به آب و آبنماها اختصاص داده شود. برحسب شرايط، توپوگرافي زمين و هدفهايي كه از ايجاد آبنما وجود دارد، اشكال مختلفي از آن ساخته ميشود. شكل و تعيين محل آبنما خود بستگي به موقعيت زمين و هماهنگي با ديگر عوامل باغ، همچنين سليقه و ابتكار طراح دارد.
استخر
استخر شنا در باغهاي خصوصي احداث ميشود و در پاركهاي عمومي، استخرها نقش آبنما را دارند و در بعضي موارد، براي بازي از آنها استفاده ميشود. مانند استفاده از قايقهاي موتوري و پايي. اينگونه استخرها در اوايل قرن بيستم به شكل مستطيل، بيضي يا به اشكال هندسي منظم ساخته ميشدند. در قرن حاضر، در طرح اينگونه استخرها تجديدنظرهايي شده و اشكال هندسي نامنظم با خصوصيات بهاشتي بيشتر، تزيينات نوري و توليد امواج در آب، تفنن خاصي را به همراه آورده است. به طوركلي عمق استخرها برحسب موارد استفاده و سن استفادهكنندگان، متغير است. براي احداث استخر ابتدا مكان مناسبي در نظر گرفته ميشود. اين مكان بايد از هر نظر براي بازديدكنندگان جاذبه داشته باشد. علاوه بر آن روباز و آفتابگير و حتيالمقدور كمشيب باشد.
آبنما
حوضچهها يا حوضهاي كمعمق كه اغلب در آنها فوارههاي متعدد و چراغهاي رنگين تعبيه ميشود به آبنما معروف هستند. عمق آنها تا 60 سانتيمتر است و برحسب شكل و فرم طراحي شده، با مصالح ساختماني مختلف ساخته ميشوند. گاهي در كناره آنها از لكههاي گلكاري يا جعبههاي گل استفاده ميكنند. ميتوان در داخل يا كنار آلاچيقها آب نماهاي كوچكي احداث كرد.
چشمه
با استفاده از خصوصيات طبيعي، چشمههايي را در پاركها و باغهايي كه به شيوه طبيعي و كلاسيك احداث شدهاند، طراحي ميكنند. ايجاد چشمههاي كوچك به طور مصنوعي به نحوي به لطافت و زيبايي فضاي پارك ميافزايد. در صورت امكان مسير و حركت آب را به صورت كانالهاي زيرزميني درميآورند تا از يك نقطه به صورت مظهر ظاهر شود. حوضچه كوچكي نيز در كنار مظهر ايجاد ميكنند تا حالت طبيعي به چشمه بدهند. چشمهها را بايد با توجه به انواع طبيعي آن، با جريان تند يا ملايم، با در نظر گرفتن وضع توپوگرافي زمين با سرعت كم يا زياد آب طراحي كرد.
بركهها يا باغچههاي آبي
احداث بركه بر تلطيف هواي پارك و زيبايي آن بسيار موثر است. بركه به اشكال منظم و غيرمنظم با اعماق مختلف در نزديكي منطقه جنگلكاري، در وسط پارك يا در كنار سطوح گلكاري وسيع ساخته ميشود. براي اين منظور در قطعه موردنظر خاكبرداريهايي با اعماق مختلف و اشكال نزديك به حالت طبيعي انجام ميدهند. براي تامين آب بركه از كانالهايي آب را به آن وارد ميكنند كه اين كانالها ميتوانند جنبه تزييني داشته باشند و به صورت آبشار و جويبار طراحي شوند. در بركهها ضمن اينكه آب راكد است متحرك هم هست تا گياهان از موهبت طبيعي ساخته شده به دست بشر برخوردار شوند. گياهاني كه در داخل يا نزديك بركه كاشته ميشوند بايد با خطوط و گلهاي تزييني منطقه هماهنگي داشته باشند.
گياهان آبزي، با اشكال متنوع و رنگ سبز برگهاي خود، مناظر زندهاي به باغچههاي آبي داده و به آن حالت طبيعي ميدهند. مهمترين خاصيتي كه گياهان آبزي در باغچههاي آبي دارند، توليد اكسيژن و افزايش رطوبت هواست كه در خنك كردن هواي منطقه نقش مهمي دارد. گياهاني نظير آلاله آبي و نيلوفر آبي با برگهاي خود سطح آب را ميپوشانند و ايجاد سايه ميكنند كه به خودي خود باعث ميشود آب در فصل تابستان زود گرم نشود.
آبشار و جويبار
آبشارها و جويبارهاي طبيعي هميشه براي مردم جذابيت خاصي داشتهاند. امروز طراحان توانستهاند با الهام از زيباييهاي طبيعي و از جمله آبشارها و جويبارها، در پاركها و باغها گوشههايي از طبيعت را تا حد امكان بيافرينند. ارزش وجودي آنها به جنبههاي زيباييشناسي آنها محدود نميشود، بلكه در تلطيف هوا و مطبوع ساختن فضا موثرند. جويبار را ميتوان طوري طراحي كرد كه دو عمل آبياري و حركت آب همزمان انجام شود.
فوارهها
فواره تنها نمايشي از زيبايي آب نيست، بلكه در روزهاي خشك و گرم تابستان، رطوبت هوا را افزايش ميدهد و فضاي دلپذيري فراهم ميسازد. خلاف تصور همگان، فوارهها الزاما مصرفكننده آب نيستند. ميتوان به وسيله يك پمپ شناور، آب استخر يا حوضچه را به گردش درآورد. فوارهها به سه گروه اصلي تقسيم ميشوند:
1ـ فوارههای پرتابی (Spray)
2ـ فوارههای ریزشی (Spill)
3ـ فوارههای جهنده (Splash)
در مناطقي كه در معرض وزش باد قرار دارند، استفاده از فوارههاي كوتاه و نيرومند مناسبتر است. ارتفاع فوارهها نبايد بيش از فاصله منبع فواره تا لبه استخر باشد. بر پايه يك قانون تجربي، قطر استخر يا حوضچه آب، بايد دست كم دو برابر ارتفاع آب فواره باشد. اگر سر فوارهها پايينتر از سطح آب تعبيه شود، زيبايي بيشتري دارد. مگر اينكه از اشكال و مجسمههاي خاصي براي ايجاد فواره استفاده شود.
براي نمايش فوارهها در شب از چراغهايي در زير محل ريزش آب استفاده ميكنند كه بايستي با اصول نورپردازي در آب مطابقت داشته باشد. تابش نور از پايين به بالا و تنظيم ميزان آن، باعث انعكاس حركات آب در محوطه اطراف و روي شاخ و برگ گياهان ميشود و زيبايي خاصي به محيط ميبخشد. در صورت وجود گياهان آبزي يا ماهي در استخر، بايد در نصب فوارهها دقت شود. براي نيلوفرهاي آبي تلاطم سنگين آب مضر خواهد بود. اما اكسيژن فراوان حاصل از آب فوارههاي بلند براي ماهيها مفيد و مطلوب است.
· پيشينه تاريخي باغ ايراني
انسان كاشف طبيعت و عامل برقراري تداوم و پايداري بقاء و عاملي در تجلي امكانات و استعدادهاي نهاني طبيعت شناخته شده و اوست كه با تصور در طبيعت، رزاهاي نهاني خود را آشكار ساخته و گهگاه از چهره به ظاهر خصمانه و شرارت آلودش، زيبايي، صفا و صميمت ميتراود. در اين فلسفه روابط انسان و طبيعت به صورت يكپارچه مشاهده ميشود و انسان نه جزئي جداشدني از طبيعت و نه حاكم مافوق آن است. شعر و ادب هنرهاي تزئيني ايران خواه از زمان هخامنشيان و خواه از زمان سامانيان و دورة اسلامي، هميشه سرشار از احترام و علاقه به طبيعت است.
طبيعت كليت و مظهر تجلي وجود است، مقام خاص و مقدسي دارد و در آن همه چيز در حالت نظم و تعادل قرار دارد. در باغ ـ اين طبيعت از پيش انديشيده ـرابطه انسان و طبيعت در نهايت هماهنگي است. باغ به كمك اشكال منظم هندسي، رابطه ميان طبيعت و دنياي دروني تصور ميشود. باغ مفهوم عرفاني و مذهبي طبيعت و نظم جهاني را منعكس و مفاهيم فضاها را مطرح ميكند.
در باغ، خواه طبيعي و خواه ساخته دست انسان، آدمي با محيط اطراف خود در صلح و صفا بود. در باغ، انسان و طبيعت در همسويي كامل بودند. زمين وحشي و عقيم. در باغ به كمال مقدر خويش دست مي يافت. قرآن كريم در آيههاي متعددي، خوشيهاي بهشت را توصيف ميكند. شادي و لذت عميق كساني را كه به خداي خويش ايمان آوردند و سرانجام آرامش، بركت و آسايش يافتند و براي هميشه در باغهايي جاي گرفتند كه آب از زير آنها جاري است؟ در سايههاي خنك و براي هميشه، آراسته به چشمههاي سرشار.
باغ، ايراني نه تنها جاي امن و آرام كه در عين حال جايي است براي تفكر آرام يا مذاكرات فلسفي. جايي است براي تأمل و تحقيق، جايي كه روح خسته آدمي ميتواند تازه شود و آرامش يابد و منظرههاي تازه بر او مكشوف گردد. آرمان باغ بسيار نيرومند و با دوام بود. هر شهر و هر قصري باغهايي داشت كه بسياري از آنها عمومي بودند. همه آنها براي مراسم نوروز باز بودند. كلاريخو توصيف ميكند كه جادههاي زيبا داراي محوطههاي باز بودند به صورت چهارراههاي بزرگي كه در ميان آنها، آبنمايي براي نوشيدن آب وجود داشت و ميدان مركزي يك پارك بزرگ بود، گرداگرد آن درختان تبريزي بلند با آلاچيق پوشيده از ياسمن و گلسرخ.
بيشك آرمان باغ در همه هنرها به طور كامل نفوذ كرده به فرشهاي بزرگ، همه آفرينشهاي شاعرانه و مجسمكننده گل و گياه كامل بهشت است. نيلوفر آبي در سراسر اعصار و در تمامي آسيا يك نماد مقدس آسماني بود. آرايش معماري در سراسر اعصار منحصر به گل و گياه بوده و ميباشد.
تاريخچه باغ ايراني
باغ ايراني بيشتر حاكي از نيازهاي روحي و كمتر متناسب با نيزهاي آب قابل سنجش است. از زمانهاي قديم بخش اساسي از زندگي ايران و معماري آن بوده و در موجوديت آتشكدههاي بزرگ و تقويت نمادين آنها، سهم داشته است. از زمان سومريان، باغ، معبد و قصر سلطنتي را احاطه ميكرد. بيشك باغ در چنين اقليم خشكي همه چيز از آسايش و زيبايي داشت تا عرضه كند. ولي هنگاميكه مبارزه به خاطر زنده ماندن بيش از لذت شخصي اهميت داشت. اين يك موضوع فرعي بود. از آنجا كه همه چيز را از مشيت خداوند ميدانستند.
دعا ضرورت داشت. تصور ميشد مطمئنترين راه جلب توجه جادوي است: ايجاد فضايي هرچه شبيهتر به آنچه مورد نياز است و تشويق به تقليد از آن ـ در مقياس بسيار وسيعتر. به عنوان مثال، ايجاد باغي در كنار يك معبر يا كاخ ممكن است قادر مطلق را به تكميل تلاش كوچك انسان در راه آباداني زمين تشويق كند.
زندگي در ايران به آب وابسته و در واقع آب عامل اصلي زندگي است. ايرانيان به منظور بهرهگيري نسبي از منابع آب، با قدرت تخيل و ابداع، چاره انديشي كرده بودند و كاريزهايي عميق كه از ٨٠ الي ١٦٠ كيلومتر طول داشتند. حفر مينمودند. حتي در ٣٥٠٠ سال پيش از ميلاد، آرايش سفال پيش از تاريخ، علاقه شديد به آب و حاصلخيزي را نشان ميدهد. اين نقش هاي كهن، همه عناصر آن را به صورت واقعي يا نمادي، ثبت كردهاند : كوه، ابر، بركه، جنگل، پرندگان آبي و درختان كه هدف عمده از آنها دريافت پاسخ مساعد از قدرتهاي آسماني بود. در سفال سامرا، طرح نمونهوار باغ ديده شده است؛ به صورت دو نهر متقاطع با پرندگان و درختان در هر يك از چهارگوشه. در مفرغهاي لرستان (حدود ١٠٠٠ قبل از ميلاد) . باز درخت را همراه با آب روان ترسيم كردهاند كه مطلوبترين منظره در يك سرزمين خشك است. پس از آب، درختان مهمترين نقش را در شكلگيري باغ ايراني دارند. ايرانيان قديم معتقد به فرشته مقدسي بودند به نام (اوروزا) كه صدمه زدن به گل و گياه، موجب ناراحتي و خشم او ميشد.
كوروش كبير در سارد، باغ بزرگي ساخته و به دست خود در آن درخت كاشته شد. گزنفون yenophon در كتاب خود به نام (اكونوميگوس) نقل كرده است كه كوروش شخصاًُ ليزاندر را به تماشاي باغ خود در سارد برده است كه: ليزاندر از مشاهدة زيبايي درختها، نظم و دقت فواصل آنها و مستقيم بودن رديفها و زاويهها و روايح معطر و متعددي كه هنگام گردش به مشام آن دو مي رسيده، تحسين و تمجيد ميكند.
باغهاي هخامنشي داراي طرحهاي مستطيل دقيق با خيابانها و درختان متقاطع بود. سنگ نگارههاي به جا مانده از دوران هخامنشي با درختان راست قامت، به خوبي اهميت باغ در ميان ايرانيان و نيز نظم هندسي موجود در باغهاي ايراني را نشان ميدهند.
باغ در عصر شاهنشاهي ساسانيان نيز بر پايه اصول گذشته شكل ميگيرد: تركيب هندسي منظم، ميان اسة اصلي، خيابانهاي عمود برهم و كرتهاي راست گوشه، باغها بسيار وسيع بودند و با دقت طراحي و مراقبت ميشدند: گاه نزديك به ٢٥ كيلومتر مربع مساحت داشتند. باغي كه توسط خسروپرويز پس از هفت سال كار ايجاد شد، اصلاحي جسورانه و زيبا در محيط بود.
در دوران اسلامي، باغهاي انبوهي كاخ را احاطه ميكرد و از لحاظ معماري به صورت بخشي از آن در نظرگرفته ميشد، به صورتي كه باغ تمامي جوانب اصلي بنا را به صورت قرينه فرا ميگرفت. سراسر محوطه به قطعات مستطيلي تقسيم ميشد كه از ميان آنها جويهاي كوچكي ميگذشت . اين باغها به پيروي از پيشينيان ايراني ساخته ميشدند. از همان سدههاي نخستين هجري، باغسازي به شيوة ايراني به فراسوي مرزها ميرود و به مرور زمان گسترة خود را وسيعتر ميكند. باغهاي زيباي آندلسي (الحمرا) و باغهاي باربري كشمير نمونههايي از باغهايي هستند كه تحت تأثير باغسازي ايراني شكل گرفتند. شيوة باغسازي در كشورهاي شرقي از باغسازي ايران الهام گرفته است.
بابرشاه از شاهان مغولي حاكم بر هند شيوة باغآرايي ايراني را به سرزمين هند برد و باغهايي در آگرا واقع در شمال هند احداث كرد كه معدودي از آنها تا به امروز موجود است و سپس جهانگير يكي از جانشينان وي چندين باغ در منطقه كشمير ايجاد نمود.
در كتاب تاريخ تمدن ـ عصر ايمان ـ ويل دورانت آمده كه باغ به سبك ايراني مورد تقليد ساير ملل نيز قرار گرفت و هم در بين اعراب و مسلمين و هم در هندوستان رواج يافته است و در قرون وسطي موجب الهام اروپائيان گرديده است. در اروپاي قرون وسطايي كه در شهرها به باغ عمومي و فضاي سبز مفهومي نداشت، بيشتر شهرهاي ايران در محاصرة باغهاي سرسبز و انبوه كه پناهگاهي براي آسايش ساكنان آنها بوده است و از نظر زيبايي، طراوت و داشتن باغهاي بزرگ و بيشمار در دنياي آنروز به خود ميباليدهاند
· الگوهای باغهای ایرانی :
الگوی 1 : کوشک ( باغ فین کاشان )
- ساختمان کوشک دارای الگوی فضای میانی می باشد.
- ورودی باغ بر روی محور اصلی مقابل کوشک قرار می گیرد
الگوی 2 : کوشک باغ ( باغ شاهزاده کرمان )
- کوشک در یک سوم میانی قرار می گیرد ، به این صورت که اگر طول مستطیل را به سه قسمت تقسیم کنیم ، کوشک در تقاطع یکی از یک سوم قرار می گیرد
الگوی 3 : باغ ( باغ دولت آباد یزد )
ویژگی باغها :
1- دیوار محصور دورشان دارند => درونگرا بودن
2- هندسی بودن ساماندهی فضایی آن => باغها همه هندسی هستند – باغ ایرانی هندسی است ، حتی درختهای آن ، برخلاف باغهای ژاپنی و چینی که الگوی باغ را از خود باغ گرفته اند.
3- وجود سر در بصورت ساختمان => المانهای ورودی : پیش خان – پیش طاق – آستانه یا پای در – پِلَنگ ( درگاه میان یک دیوار ستبر ، از آستانه تا پایان پهنای دیوار ) –دالان درون باغ – در اغلب باغها ساختمانهای ورودی 2 طبقه هستند
4- دارای برج
5- شبکه خیابان بندی راست
6- شبکه آب نماها و آبیاری راست
7- ساختمان کانونی ( کاخ ، کوشک ، کلاه فرنگی و ... )
8- باغچه های چهارپهلو پر از درختان و گلها
نقشه های باغهای ایرانی :
۱- باغهای تخت و کم شیب => باغ فین کاشان ، باغ دولت آباد یزد
2- باغهای شیبدار و سکوبندی شده => باغ تخت شیراز
3- باغهای ساخته شده بر روی زمینهای دارای پستی و بلندی و کمتر دست خورده => باغ عباس آباد بهشهر
تقسیم بندی باغها در جهان:
1- باغ هندسی : آمیختگی اندامها ، بخش بندی و آراستگی کالبد آن ، چهار چوبی هندسی دارد و برگرفته از سازمان هندسی می باشد => خطوط راست ، گوشه های راست ، اندازه های پیراسته ، راسته راهنما ، دیدهای ویژه ، شبکه بسامان آب و آبیاری=> باغهای ایرانی و هندی
2- باغ دورنمایی ( ضد هندسی ) : آمیخته ای از اندامهای چشم نواز با کالبدی آزاد => نرمش خطوط ، راه های اریب ، گوناگونی رویه ها ( گوناگونی سطوح ) ، پرهیز از راسته سازی => باغهای ژاپنی و چینی
3- باغ هندسی - دورنمایی : آمیخته ای از نوع اول و دوم => باغهای فرانسه و انگلیس
ویژگیهای کلی باغ:
- در باغها 4 عنصر مرتبط با آب داریم : 1- جوی ها 2- آب نماها ( در مقاطع جوی ها ) 3- آبفشان یا فواره 4- آبشار یا آبشره
- همه کوشک های دو طبقه هستند
- باغ ایرانی ، باغ پرسپکتیو یک نقطه ای است
- باغ ماهان کرمان شاهکار بازی با آب است ، شیب آن از باغ فین و دولت آباد بیشتر است
- آب و حرکت عناصر اصلی باغسازی هستند
- تَریشه : گذرگاه های باغها
- کهن ترین باغ ایرانی باغ پاسارگاد ( باغ کوروش ) می باشد
· در پي تركيب عناصر اصلي شكل دهنده آن در يك دستگاه و منظومه فكري شكل ميگيرد و در اين ميان برخي عناصر فرعي به قوام هرچه بيشتر نتيجه اين تركيب و تعريف كمك مينمايند. اگر بخواهيم به تعريفي دقيقتر از عناصر اصلي باغ نزديك شويم بايد درجه اهميت و لزوم حضور هريك از عناصر را مورد نظر قرار دهيم . به اين اعتبار عناصر اصلي، عناصري دانسته ميشوند كه بي حضور آنها شكل گيري باغ غير ممكن است. اين عناصر كه شامل چهار عنصر (زمين)، (آب)، (گياه) و ( فضا) هستند وقتي در منظومه فكري معماري ايراني و با چهارچوب مفهوم و ايده باغ در كنار هم قرار ميگيرند (باغ) را شكل ميبخشند. در اين مسير عناصر ديگري نيز ممكن است در شكل گيري باغ مورد استفاده قرار گيرند كه يا عناصري فرعي به شمار ميآيند ويا بخشهايي جزيي و جلوههايي از حضور عناصر اصلي باغاند.
در رابطه با زمين كه يكي از عناصر اصلي باغ است به جز شكل و موقعيت كلي، عوامل و ويژگيهاي ديگري همچون جنس خاك، شيب و اختلاف سطح، قابليت آبياري و حاصلخيزي نيز اهميت دارد. بعنوان مثال يكي از علل اصلي احداث باغ در زمينهاي شيبدار كه نمونههاي آن زياد بچشم ميخورد، امكان حركت آب درميان باغ به شكل طبيعي است. باغ ايراني ممكن است در يك سطح با شيبت ملايم و يا زياد ساخته شود و در صورت قرارگيري در زميني با شيب زياد، معمولاً شكل باغ تحت تأثير شكل زمين قرار گرفته و در چند سطح ساخته ميشود. در اين حالت امكان ايجاد آبشره و آبشار ميسر خواهد بود.
آب نيز كه از عناصر اصلي باغ ايراني است دست كم از سه جنبه مفهومي، كاركردي و زيباشناختي در باغ حضور دارد. اين جنبهها در مباحثي همچون نحوه حضور آب در باغ و چگونگي گردش و حركت آن، منابع تأمين آب و آبياري باغ براحتي قابل پيگيري هستند. در بيشتر موارد قناتها و يا چشمهها منبع اصلي تأمين آب باغ بودهاند و در بسياري از موارد ميزان آب و نحوه مديريت و تقسيم آن در گذشته كه معمولاً نيز بسيار دقيق صورت ميپذيرفته تعيين كننده مساحت باغ بوده است. طريقه آبياري باغها كه خود در ارتباط مستقيم با شكل و نوع زمين بوده در باغ ايراني و شكل آن قابل توجه و بررسي است و البته با توجه به كمبود آب در بيشتر نقاط سرزمين ايران و همچنين قداست و احترامي كه آب همواره درگذشته از آن برخوردار بوده و علاقه وافر ايرانيان در بكارگيري آب در باغ باعث شده تا آنها آب را به شيوههاي گوناگون در باغ به حركت آورده و بر زيبايي و لطافت آن بيفزايند.
گياهان در باغ ايراني گذشته از جنس و گونه، از نظر محل قرارگيري، طرح كاشت، زيبايي و سودمندي بسيار قابل ملاحظه هستند و حتي در حفاظت باغ در مقابل عوامل طبيعي مخرب نقش ايفا ميكنند. گياهان در باغ ايراني با اهداف متفاوتي از جمله سايه اندازي، محصول دهي و تزئين باغ و ... بكار ميروند و از آنجا كه سودمندي يكي از اصليترين ويژگيهاي باغ سازي ايراني است، بيشترين حجم گياهان باغ، درختان ميوه و پس از آن درختان سايه افكن تشكيل ميدادند، به همين نسبت گياهان تزئيني به ميزان كمتري در باغ به چشم ميآيند.
آخرين حلقه از عناصر چهارگانه باغ ايراني فضا يا فضاي معمارانه است كه با ارئه تعريفي از باغ هرآنچه مربوط به آن ميشود را به نظم معمارانه خود در ميآورد و عرصهها و بخشهاي داخل و بيرون باغ را شكل ميبخشد. در اين ارتبا، بناها، محوطه سازيها، فضاي داخلي باغ، عناصر تزئيني و ارتباط آب و گياه و زمين با بناها نيز مد نظر قرار ميگيرند. در باغ ايراني بناها (فضاهاي بسته) و فضاي باز باغ باهم تلفيق گرديده و جداي از يكديگر نيستند و حتي شاهد آنيم كه آب نيز حضور و جريان خود را در ميانه بناها اعلام مينمايد.
چنانچه پيشتر نيز عنوان گرديد عناصر فرعي باغ بيشتر شامل عناصري ميگردند كه جلوههايي از حضور عناصر اصلي باغاند و در هر كدام از عناصر اصلي ميتوان اين جلوهها و عناصر فرعي را همچون عناصر تزئيني، استخرها، حوضها و ... دنبال كرد.
عناصراصلي
در ميان عناصر چهارگانهاي كه باغ را شكل ميبخشند، (فضا) عنصري معمارانه است كه چون قالب و ظرفي، ديگر عناصر و اجزاء را در ميان ميگيرد و درعين حال كه فضاي اصلي و فضاهاي گوناگون باغ را بوجود ميآورد وظيفه دارد تا محيطي انساني را ايجاد نمايد.
تقسيمبندي فضاها در باغ بر اساس معيارهاي گوناگوني همچون مقياس فضاها و نيز ويژگيهاي كالبدي آنها امكان پذير است. در تقسيمبندي براساس مقياس ميتوان فضاهاي باغ را به گروههايي همچون فضاهاي اصلي مانند سردرخانه، كوشك، شاه نشين و يا بالا خانه و فضاهاي فرعي كه مجموعه فضاهاي كم اهميت تر باغ همچون حمام، فضاهاي جنبي، خلوتها و ... را شامل ميگردند تقسيم كرد. آنچه كاملاً مشخص است اين نكته است كه فضاهاي اصلي در هماهنگي با ساختار هندسي همواره در نقاط مهمي كه هندسه باغ مشخص مينمايد قرار ميگيرند. تمامي اين فضاهاي اصلي و فرعي بصورت توامان ساختار فضايي و معماري باغ را شكل ميبخشند.
ز نظر ويژگيهاي كالبدي نيز ميتوان فضاهاي باغ را تقسيمبندي كرد. اين تقسيمبندي مبتني بر فضاهاي باز، نيمه باز و بسته بوده و بر اساس آن ميتوان ساختار فضايي و كالبدي باغ را باز شناخت و در عين حال به اين دليل كه بسياري از تغييرات كه در طول زمان در فضاي باغ حادث ميگردد حاصل تغييرات در فضاهاي جانبي و جدارههاي باغ است، روند توسعه و سير تكامل فضايي - كالبدي آن را مورد بررسي دقيقتر قرار داد.
در عين حال روش ديگري نيز براي بحث و بررسي در رابطه با (فضا) امكانپذير است كه نه بر اساس يك سامانه از پيش مدون همچون مقياس و كيفيت كالبدي،كه بر شناخت اجزاء و عناصري كه فضاها را بوجود ميآورند و يا تعريف ميكنند قرار داد. دراين روش بعنوان مثال ميتوان حصار باغ را به عنوان عنصري كه فضاي اصلي باغ را تعريف مي نمايد مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار داد.
آنچه روشن است توجه به اين نكته است كه بررسي و شناخت (فضا) در باغ به سبب پيچيدگيهايي كه همواره فضاهاي معمارانه از آن برخوردارند كاري بسيط و ساده نخواهد بود، بخصوص كه بياد آوريم كه باغ جداي از پيچيدگيهاي فضايي كه هر فضاي معمارانه شكل گرفته در ادوار تاريخي از آن برخوردار است به سبب مفاهيم و معناهايي كه در شكل گيري آن نقش داشتهاند نيز همواره دشواريهاي خاص خود را داراست و به همين سبب مناسب خواهد بودكه فضا و مفهوم و ابعاد و جنبههاي آن در باغ را به تمامي روشهاي گفته شده و شايد روشهاي مناسب ديگري كه براي اينكار مفيد دانسته ميشوند مورد بررسي قرار دهيم تا بتوانيم با كمك از تمامي روشهاي ممكن به شناخت اين عنصر مهم باغ ايراني دست يابيم.
زمين
زمين بعنوان بستري كه باغ در ارتباط مستقيم و در تعامل با آن تعريف ميگردد، عنصر اصلي و با اهميتي است كه در شكل گيري باغ نقش دارد. بيشترين نقش در اين زمينه در ارتباط با قرارگيري واستقرار باغ دربسترشكل گيري آن است كه بيش ازهرچيز به عواملي همچون شكل وويژگيهاي كالبدي زمين بستگي دارد و شكي نيست كه باغها همواره تابع شكل كلي بستر خود ساخته شدهاند. به غير ازآن عواملي ديگر همچون جنس خاك و ويژگيهاي دروني و ازجمله قابليت آبياري و حاصلخيزي نيز كه از خصايص زميناند بعنوان ويژگيهاي عنصر شكل دهنده باغ با اهميت و قابل بررسياند.
باغهاي ايراني به تفكيك اينكه از چه نوع و گونهاي هستند و چه كاركرد و چه مقياسي خواهند داشت، از زمين بعنوان بستري شكل گيري خود تأثير گرفته و گاه بعد از شكل گيري، همان بستر را تحت تأثير خود قرار مي دهند و شايد بتوان چنين عنوان كرد كه زمين ، گذشته از اينكه خود يكي از عناصر اصلي شكل بخشي به مفهوم باغ است چنانكه آن مفهوم و ايده بر آن تعريف ميگردد و شكل ميپذيرد، در نگاهي وسيعتر رابطهاي تعاملي با باغ دارد. اگر به باغ جداي از كاركردهاي دروني آن نظري بيندازيم، در خواهيم يافت ، همانطور كه شكل كلي و ويژگيهاي زمين، جايگاه ، شكل و حتي اندازه باغ را تحت تأثير خود دارد، باغ نيز در بالا دست زمينهاي زراعي و بعنوان محل ظهور آب با تكيه بر جايگاه و نقش خود در تقسيم آب، در ابعادي جزييتر شكل زمينهاي زراعي و حتي نواحي مسكوني پايين دست را متأثر از خود ميدارد. نمونه اين تأثير و تأثر و يا تعامل در بسياري از باغها كه هنوز نيز موجودند و محيط پيرامونشان تحت تأثير دخالتهاي كلان قرار نگرفته بخوبي هويدا است. چنانچه اين نكته را در باغ فين در كاشان ميتوان مشاهده كرد كه چگونه باغ و مظهر خانه كه در ادامه مسير قنات قرار گرفتهاند، مجموعه پيرامون و پايين دست را تحت تأثير خود قرار دادهاند.
مثال ديگر در بيان تكامل ميان باغ و زمين را در شيب و عوارض طبيعي زمين ميتوان دنبال كرد كه بيشترين تأثير را در شكل باغ برجاي ميگذارد. نمونه اين تأثيرگذاري را ميتوان در باغ تخت شيراز و در باغ شاهزاده ماهان كه هر دو به علت شيب زياد زمين بصورت پلكاني (باغ تخت) ساخته شدهاند، دنبال كرد.
اين بخش از سايت به دنبال بررسي دقيق زمين و ويژگيهاي آن بعنوان بستر و زمينه شكلگيري باغ و نيز شناخت تعامل ميان اين عنصر اصلي و باغ است.
آب
آب يكي از اصليترين عناصر شكل گيري باغ و شايد بياغراق مهمترين و حياتيترين عنصر آن است. استفاده از آب در باغسازي ايراني بسيار زيركانه و هنرمندانه صورت گرفته است. در اينجا آب نه تنها به بمنظور آبياري و تغذيه گياهان باغ بكار رفته، بلكه استفاده مفهومي، شاعرانه و هنرمندانه آن زينتبخش فضاي باغ بوده و با حضور خود طراوت، نشاط، حركت و زيبايي را در آن آفريند.
نحوه ظهور و حضور آب در باغ بر اساس مفاهيم خاصي صورت ميپذيرد و توزيع آن نيز پيرو نظم و قاعدهاي است كه از يك سوي به ويژگيهاي فيزيكي و فني آب و آبياري توجه كرده و از سوي ديگر مفهومواري، زيباييشناسي، منظرسازي و معماري را مورد توجه قرار داده است. در باغ ايراني، معماري باغ، معماري آب است و درهم آميختگي آب و بنا پديدآورنده حماسهاي بينظير از شعر و شكوه و موسيقي در خلوت درختان است.
باغسـازي ايراني از زمان حضور آب به استقبال بينظير از آن ميپـردازد، آنجا كه حتي بناي با شكوهي بعنوان مظهر خانه، ورود آن را به باغ ندا كرده و مقدمش را چنان درخور پاس مي دارد كه بايسته است و از آنجاست كه آب با شيوهاي سنجيده و هوشمندانه، در مسيرها جاري ميگردد، در حوضها و آب نماها حضور مييابد و در آب شرهها و فوارهها فرياد برميآورد و با حركت و صدا و نما و طراوت خود جلوهگري ميكند. شكل و شيوه حضور و حركت آب در باغ داراي نظامي خاص و هماهنگ با هندسه و ساختار معماري آن بوده و در گونههاي متفاوت باغ ايراني اشكال مختلف به خود ميگيرد.
اهميت آب در باغسازي ايراني آنگاه بيشتر روشن خواهد شد كه به وضعيت اقليمي و بخش عمدهاي از سرزمين ايران اشاره نماييم كه حتي در بيابانهاي سوزان اقليم گرم و خشك آن، عاشقانه و به شيوههايي بينظير و طاقت فرسا به استحصال آب و انتقال آن دست يازيده و از آن طريق باغها و كشتزارهاي خود را بر افراشتهاند.
در اين بخش بيشتر به بحثهاي مختلف مربوط به آب از سرچشمه و منابع آبي تا معرفي عناصر مربوط به معماري آب و جزئيات آن پرداخته ميشود.
گياهان
همانند معماري منحصر به فرد و آميخته با نظم باغ ايراني، گونههاي گياهي موجود در آن نيز منحصر بفرد بودهاند. در باغ ايراني همچنانكه معماري با اصول و قواعد خاصي متناسب با هندسه و نظامهاي باغ صورت ميگرفت، كاشت گياهان و نيز انتخاب نوع آنها پيرو قاعده و قانون خاصي بوده است. كوشك باغ، محور بندي و آسهبندي (محوربندي) باغ، تعبيه آب نماها و استخر، فرش كف، كرتبنديها، تعداد درختان و محل كاشت آنها و اينكه چه نوع گياهاني دقيقاً در كجا بايد كاشته شوند، از نظامي بسيار قانونمند و نمايانگر يك هماهنگي منطقي و هندسي در باغ پيروي مي نموده است. گرچه اقليم هر منطقه نيز در نوع انتخاب پوشش گياهي باغ موثر بوده، اما تحت هر شرايطي نظم و قانونمندي، جز جداييناپذير يك باغ ايراني ميباشد. به طور مثال در نواحي جنوبي ايران، همانند كرمان و شيراز كاشت نخل، انواع مركبات، سرو و پسته رواج بسيار داشت، حال آنكه در مناطق شماليتر همانند تهران چنار، گردو، بادام و كاج كاشته ميشد.
امروزه با گذشت زمان و به وجود آمدن تغييرات نامطلوب، نظم و اصالت بسياري از باغهاي تاريخي رو به نابودي است. بسياري از گونههاي گياهي بدون توجه به اقليم و شرايط آب و هوايي درجاي نادرست كاشته شدهاند و يا در بسياري از موارد، نظام هندسي كلي باغ در اثر بيتوجهي و تغييرات نامناسب صورت گرفته، از ميان رفته است.
به طور كلي در خصوص گونههاي گياهي موجود در باغهاي ايراني اطلاعات كمي موجود است و به اهميت موضوع آنطور كه بايد پرداخته نشده است. شناسايي گونههاي گياهي و نيازهاي محيطي هرگياه، خصوصاً گونههاي نادر قديمي كه بسياري از آنها در معرض خطر نابودي قراردارند، يكي از مهمترين اموري است كه بايد مورد توجه قرارگيرد، تا گونههاي قديمي وبا ارزش از خطر زوال و نابودي حفظ شوند و از ورود گياهان جديد كه هيچ تناسبي با بافت تاريخي ، فرهنگي يك باغ ايراني ندارند، جلوگيري شود.
هدف از اين بخش از سايت بازشناسي گونههاي گياهي باغ ايراني به منظور ارتقاء سطح دانستهها در خصوص گياهان موجود در يك باغ تاريخي و اهميت آنها است. همچنين شناسايي خواص گياهان باغ ايراني و مكان مناسب كاشت آنها با توجه به اقليم هر منطقه نيز در اين بخش از سايت مورد توجه قرارد مي گيرد.
براي تهيه كليه مطالب در خصوص نحوه كاشت و نوع گياهان باغ ايراني از سه منبع باغهاي ايراني (پيرنيا ،محمد كريم) ، باغ ايراني (دانش دوست، يعقوب) و باغ (ابوالقاسمي، لطيف) استفاده شده است.
اصول شناسايي و ردهبندي گياهان
مطالب مربوط به اين بخش برگرفته از جزوه گياه شناسي دانشگاه تهران تأليف مهندس ناهيد حريري است.
منظور از رده بندي گياهان، تقسيمبندي گياهان براي سهولت آشنايي با آنهاست. در اين جا ردهبندي گياهان تا حد نياز يعني تيره هرگياه در نظر گرفته شده است.
به طوركلي بهترين و علميترين روش شناسايي گياهان ، شناسايي و ردهبندي آنها بر مبناي فيلوژني
( ارتباط خويشاوندي) استوار است، زيرا اين روش شناسايي، اساسي عيني و نه ذهني دارد.
تقسيمبندي گياهان باغ ايراني ، براساس شكل ظاهري و نوع كاربرد آنها به درخت، درختچه، درختان ميوه، بوتهها، گلهاي تزئيني، گياهان پوششي و گياهان رونده تقسيمبندي شده است.
همچنين شناسايي و تقسيم بندي گياهان براساس اهميت آن گياه در باغهاي تاريخي و ميزان توجهي كه درقديم به هر نوع گياه مي شده است، صورت گرفته است. بنابراين دسته بندي و شناسايي گياهان در اينجا، براساس سيستم گياهشناسي انگلر (Engler) (يكي از سيستمهاي ردهبندي گياهان كه در آن تك لپهايها قبل از دو لپهايها قراردارد و همچنين دو لپهايهاي بي گلبرگ را نسبت به گلبرگداران ابتداييتر ميدانند ) صورت نگرفته، زيرا نيازي به چنين دستهبندي در باغ ايراني احساس نميشود.
تعاريف:
1-تيره يا خانواده(family) : معمولاً از يك يا چند جنس كه از نظر بعضي صفات شبيه به يكديگرند تشكيل يافته است.
2-جنس (Genus): به مجموعه اي از گونهها كه بين آنها چند صفت مشترك مشاهده ميشود، اطلاق ميگردد. به طور كلي جنس از گونهكلي تراست.
3-گونه(Species): واحد اساسي و مقدماتي رده بندي است كه مطالعه آن بسياري از حقايق سلول شناسي و وراثت را آشكار مي سازد. مجموعه افرادي را كه از هر حيث با يكديگر مشابهت كامل دارند و هنگام توليد مثل افراد مشابه خود را به وجود مي آورند، گونه مينامند، كه در شناسايي گياهان باغ ايراني مهمترين قسمت است.
4-واريته (Variety): از تقسيمات گونه است و توسط يك يا چند صفت از گونه اصلي مشخص ميشوند. رنگ گل و رنگ برگها و همچنين كاهش يا افزايش تعداد گلبرگها و بالاخره فقدان خار در روي ميوه از صفاتي است كه مشخص كننده واريته از گونه اصلي است.
از آنجاييكه براي شناسايي گونههاي گياهي يك باغ بررسي تا حد تيره كفايت ميكند و بيش از آن براي طبقه بنديهايي با اهداف ديگر لازم ميباشد، از ذكر واحدهاي سيستماتيك ( :Taxaعلم ردهبندي گياهان) بزرگتر خودداري شده است.
نامگذاري گياهان
نامگذاري گياهان طبق قوانين خاصي انجام ميگيرد. نخستين كسي كه نامگذاري علمي نباتات را مرسوم كرد، دانشمندي به نام لينه (Linne) (پدر علم گياه شناسي ) بود. لينه پايه گذار علم گياه شناسي بود و امروزه روش لينه را براي نامگذاري گياهان در دنيا استفاده ميكنند. اين روش عبارت است از مجموع نام جنس و نام گونه، كه در آن ابتدا نام جنس و كنار آن نام گونه را قرار ميدهند. گونه را بعنوان صفت جنس در نظر ميگيرند و معمولاً صفت بايد با اسم (گونه يا جنس) مطابقت نمايد. مثلاً اگر پسوند" us" براي جنس به كار رود، صفت (گونه) آن نيز داراي همين پسوند ميشود. البته در اين نامگذاريها تعدادي استثناء نيز وجود دارد.
طبقهبندي بينالمللي گياهان، اساميگونه هميشه با حرف كوچك و اسم جنس با حرف بزرگ نوشته ميشود. گونههايي كه داراي واريته هستند، نام واريته آن را پس از نام جنس وگونه آنها ذكر ميكنند.
به عنوان مثال درخت(زربين) واريتهاي از درخت سرو است و نام علمي آن به شرح زيراست:
Cupressus sempervirens var. harixentallis گونههايي كه داراي كولتيوار
( :Cultivarيكي از واحدهاي رده بندي كه از گونه كوچكتر است) باشند، نام كولتيوار آنها را بعد از جنس و گونه ميآورند:
مثل كبوده شيرازي Populus alba cv. Kabaude shirazi
منابع فارسي:
- پيرنيا، محمدكريم، باغهاي ايراني، نشريه آبادي سال چهارم شماره پانزدهم، زمستان 73
- دانش دوست، يعقوب، باغ ايراني، مجله اثر شماره 18و19
- ابوالقاسمي، لطيف، باغ
- خليقي، احمد، گلكاري، پرورش گياهان زينتي ايران، چاپ ششم، انتشارات روز جهان، 1379
- حريري، ناهيد، گياهشناسي سيستماتيك، انتشارات مجتمع آموزش عالي ابوريحان، دانشگاه تهران، سال77-1376
- قهرمان احمد، فلورايران، جلد 8-1، انتشارات موسسه تحقيقات جنگلها و مراتع
- يارايي، امين، گياهان پهن برگ مقاوم به شرايط نامساعد، سازمان پاركها و فضاي سبز شهر تهران
- وزيري، غلامعلي، درختكاري عملي،1363
منابع لاتين :
1- Coombes , Allen J., (1992)" TREES", Dorling Kinderslery, London
فضا
درميان عناصر چهارگانهاي كه باغ را شكل ميبخشند، "فضا" عنصري معمارانه است كه چون قالب و ظرفي، ديگر عناصر و اجزاء را در ميان ميگيرد و درعين حال كه فضاي اصلي و فضاهاي گوناگون باغ را بوجود ميآورد وظيفه دارد تا محيطي انساني را ايجاد نمايد.
تقسيمبندي فضاها در باغ بر اساس معيارهاي گوناگوني همچون مقياس فضاها ونيز ويژگيهاي كالبدي آنها امكانپذير است. در تقسيمبندي براساس مقياس ميتوان فضاهاي باغ را به گروههايي همچون فضاهاي اصلي مانند سردرخانه، كوشك، شاهنشين و يا بالاخانه و فضاهاي فرعي كه مجموعه فضاهاي كماهميتتر باغ همچون حمام، فضاهاي جنبي، خلوتها و... را شامل ميگردند تقسيم كرد. آنچه كاملاً مشخص است اين نكته است كه فضاهاي اصلي در هماهنگي با ساختار هندسي همواره در نقاط مهمي كه هندسه باغ مشخص مينمايد قرار ميگيرند. تمامي اين فضاهاي اصلي و فرعي به صورت توامان ساختار فضايي و معماري باغ را شكل ميبخشند.
از نظر ويژگيهاي كالبدي نيز ميتوان فضاهاي باغ را تقسيمبندي كرد. اين تقسيمبندي مبتني بر فضاهاي باز، نيمهباز و بسته بوده و بر اساس آن ميتوان ساختار فضايي و كالبدي باغ را باز شناخت و در عين حال به اين دليل كه بسياري از تغييرات كه در طول زمان در فضاي باغ حادث ميگردد، حاصل تغييرات در فضاهاي جانبي و جدارههاي باغ است، روند توسعه و سير تكامل فضايي_كالبدي آن را مورد بررسي دقيقتر قرار داد.
در عين حال روش ديگري نيز براي بحث و بررسي در رابطه با "فضا" امكانپذير است كه نه بر اساس يك سامانه از پيش مدون همچون مقياس و كيفيت كالبدي،كه بر اساس شناخت اجزاء و عناصري كه فضاها را بوجود ميآورند و يا تعريف ميكنند قرار داد. در اين روش به عنوان مثال ميتوان حصار باغ را به عنوان عنصري كه فضاي اصلي باغ را تعريف مينمايد مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار داد.
آنچه روشن است توجه به اين نكته است كه بررسي و شناخت "فضا" در باغ به سبب پيچيدگيهايي كه همواره فضاهاي معمارانه از آن برخوردارند كاري بسيط و ساده نخواهد بود، بخصوص كه بياد آوريم كه باغ جداي از پيچيدگيهاي فضايي كه هر فضاي معمارانه شكلگرفته در ادوار تاريخي از آن برخوردار است به سبب مفاهيم و معناهايي كه در شكلگيري آن نقش داشتهاند نيز همواره دشواريهاي خاص خود را داراست و به همين سبب مناسب خواهد بودكه فضا و مفهوم و ابعاد و جنبههاي آن در باغ را به تمامي روشهاي گفته شده و شايد روشهاي مناسب ديگري كه براي اينكار مفيد دانسته ميشوند مورد بررسي قرار دهيم تا بتوانيم با كمك تمامي روشهاي ممكن به شناخت اين عنصر مهم باغ ايراني دست يابيم